کودکان در معرض مشکلات روحی و روانی

ساخت وبلاگ

دنیای امروز دنیای پیچیدگی‌ها است و با پیشرفت‌ بیشتر زندگی ما پیچیده‌تر شده است و بخش بزرگی از آسیب‌های زندگی امروز محصول تغییر زندگی از سنت به مدرنیته است و کشور و استان ما هم از این موضوع بی‌نصیب نیست و آمار بالای خودکشی، خشونت زیاد و آمار بالای طلاق نتیجه‌ی این حرکت است، اما من اعتقاد دارم برای ظهور یک پدیده بستر آن باید آماده باشد اما از آنجا که ما این بستر را از نظر فرهنگی آماده نکردیم یا آمادگی ناقص داریم با مشکلاتی روبرو می‌شویم.

برای اصلاح  و درمان ناکامی ضروری است ریشه ها و علت ها شناخته شود؛ معلوم گردد ناکامی از کجا حاصل  شده  و چگونه با آن باید مبارزه شود.
بررسی های علمی نشان می دهند ریشه و علت ناکامی ممکن است یک یا چند مورد از
علل زیر باشند...

1- علل زیستی – جسمانی : گاهی زمینه های زیستی و شرایط جسمانی باعث بروز این حالت اند . طفلی که ضعیف و ناتوان است ، قد و قامتی کوتا ه دارد و دستش به طاقچه نمی رسد که شیء مورد علاقه اش را بردارد. احساس ناکامی خواهد داشت. کودکی که دچار نقص عضوی است و بدین خاطر در معرض مقایسه ها و ارزیابی است و یا  نمی تواند چون دیگران بدود و بجهد ، دچار احساس ناکامی است . آن کس که از زیبایی کافی بهره ای ندارد و به خاطر زشتی  چهره در معرض تحقیرها و تمسخرهاست دچار این احساس است . و بالاخره عدم تعادل در ترشح برخی از غده ها می توانند زمینه ساز حالتی گردند که سرانجام به این احساس منجر گردد.
2- علل روانی : گاهی احساس ناکامی به خاطر جنبه های روانی است. مثلاً  کودکی که دچار تضاد و تعارض است و نمی تواند بر مشکلات خود فائق آید یا با مانعی در سرراه خود مواجه است مثلاً می خواهد از پله ای بالا برود ، مانعش می شوند، می خواهد فلان غذا را بخورد به او اجازه نمی دهند ، دچار این حالت است .
گاهی هدف ها برای کودک آن چنان دور هستند  که طفل احساس می کند نمی تواند به هیچ یک از آنها دسترسی پیدا کند. خواسته ای دارد که هرگز برآورده شدنی نیست ، یا احساس می کند که مبنع حمایت خود را از دست داده ،  مادرش مرده و کسی جای مادر را پر نکرده و یا نتوانسته است نظر مادر را به خود جلب کند و ... چنین فردی دچار احساس ناکامی است.
عدم به کارگیری عقل و تجربه برای تطابق و سازگاری با محیط ، دشواری طی طریق برای دستیابی به هدف ، مورد تحسین و تشویق قرار نگرفتن برای کاری که به نظرشان مهم می رسد، پائین بودن ظرفیت تحمل روانی و عدم توان درنگ و تحمل در برابر یک مسئله . تمسخر و تحقیر دیگران نیز خود از دیگر عوامل به شمار می رود.
3- علل عاطفی : در این زمینه نیز از مسائل بسیاری می توان نام برد، از جمله:
- عدم پذیرفته شدن در محیط خانواده به خاطر
جنسیت و یا شرایط جسمانی .
- احساس اضطراب و پریشان حالی به خاطر امری که فرجام آن ناشناخته و مبهم است.
- عدم ارضای عاطفی به خاطر کمبود محبت و یا نوازش ندیدن که برای فرد دشواری آفرین است.
- احساس سردی و بی حرارتی و عدم شوردر کانون خانواده ، مخصوصاً در اواخر کودکی و اوایل
نوجوانی .
- شکست های پی در پی عاطفی ناشی از سرخوردگی ها و محرومیت های متعدد.
- احساس ضعف و بی کفایتی در جلب نظر والدین و یا عدم توان اثبات خود. همه این موارد به تنهایی و یا به اتفاق زمینه ساز دشواری ها و ناراحتی ها در زندگی هستند.
4- علل اقتصادی : زمانی ممکن است احساس ناکامی ریشه اقتصادی داشته باشد. این امر بدان خاطر است که کودک چون دیگر انسانها احتیاجاتی دارد که آن را درک می کند و دستیابی به آنها مشکلات رفتاری
کودکان - و عامل لذت او هستند و طفل اگر از آنها دور بماند احساس ناکامی خواهد داشت
معمولاً اساسی ترین نیازها که زمینه ساز ایجاد ناکامی هستند همانهایی هستند که حیات آدمی بدان ها متصل است کودکی که غذای کافی ندارد، از میوه و شیرینی محروم است ، در عین این که آنها را در دست دیگران می بیند، برای به دست آوردن آنها تلاش می کند ولی موفق نیست . طبیعی است که او احساس ناکامی داشته باشد.
و یا طفلی که فقر را در محیط خانه احساس می کند ، آرزوی غذا و لباس دارد ، و یا
پدرش امکاناتی دارد ولی خست می ورزد نیز دچار این حالت است .
5- علل اجتماعی : گاهی علت مهم احساس ناکامی ریشه اجتماعی دارد. مثلاً
- احساس می کند کاملاً به خود رها شده است و در خانه شور و نشاطی برای او نیست .
- گرفتار جدایی و
طلاق و در نتیجه فلج عاطفی است و احساس می کند به عزت نفس او صدمه وارد شده است.
- نقل مکان ها و مهاجرت های بسیار، او را از افراد مورد علاقه اش دور و محروم  داشته است.
- او از گردش و تفریح چون دیگران محروم است و حتی در خانه هم شوخی و خنده ای نیست .
- گاهی این احساس به او دست می دهد که از منزلت اجتماعی لازم برخوردار نیست.
- روابط در محیط خانه نادرست است و  با او به مهربانی رفتار نمی شود ،  یا در خانه سوء
تفاهم وجود دارد.
- به فعالیت ها و پیشرفت هایش توجهی نمی شود ، در عوض تنبیه او سخت است و به حقوق و احساسات او بی توجهی می شود .
6- علل تربیتی: گاهی احساس ناکامی به علت تحمیل ها وعدم توان مقاومت و یا مبارزه در آن زمینه است . کودک  سعی دارد خود را با آن شرایط  تطابق دهد و با آن دمساز شود ولی توان آن را ندارد. زمانی ناکامی به علت وجود آداب  و رسوم و مقررات خاص است که آدمی نمی تواند خود را با آن سازگار کند.
همچنین نوع تربیت ، مثلاً تربیت براساس نازپروردگی و پرتوقع بار آوردن سبب می شود که افراد در شرایط ساده ای که موافق با طبع آنها نیست خود را ناکام احساس کنند.
7- علل دیگر : و بالاخره علل بسیاری هستند که بر این احساس دامن می زنند و طفل را در شرایطی قرار می دهند که خود را از دست رفته و باخته احساس کند. عوامل زیر که می توانند به صورت یکی از عوامل فوق ذکر شوند از همین دسته هستند.
احساس به خود رها شدن ؛ مورد مقایسه قرار گرفتن با کسی که در سطح کودک نیست و از او فراتر یا  فروتر است ؛ عدم موفقیت در کوشش و تلاش خود ؛ وجود موانع در محیط ، ضعف ذهنی و روانی که در او یأس به وجود آورد ؛ ضعف در مهارت ها ، معلومات ، احساس ضربه خوردن و عدم توان دفاع از خود ؛ حتی عدم توان دسترسی به بدن مادر در اثر گرفته شدن از شیر و ...



نقش پدر و مادر در سلامت روان کودکان...
ما را در سایت نقش پدر و مادر در سلامت روان کودکان دنبال می کنید

برچسب : کودکان در معرض خطر,کودکان در معرض آسیب,انجمن یاری کودکان در معرض خطر, نویسنده : 3stiriphealthc بازدید : 223 تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 ساعت: 11:59